سر اشپز دلربای من
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
سر اشپز دلربای من
سرآشپز دلربای مَــن ???????? #پارت_13 تو چشمام زل زد: - نه الان آرمان رو میفرستم بره بگیره. نفسی از اعماق وجودم بیرون دادم. - پس تو اینجا چیکارهای؟ اگه اینکارارو هم آرمان بخواد انجام بده تو بهتره بری خونت بشینی ور دل مامانت.. بهت زده بهم خیره شد. - اما همیشه اون.. - همیشه آرمان میره؟ بار دیگه نبینم آرمان کارای تورو داره انجام میده. الان وجود تو اینجا به چه درد میخوره؟ بدون اینکه منتظر جوابی ازش باشم زیر گاز رو خاموش کردم. چنگالی برداشتم و یکی یکی سفارشات رو چک کردم. بوی زهمش زیادی بود. عصبی گفتم: - اینو کی درست کرده؟ مگه نگفته بودم قبل پخت یه دور با آب خالی بجوشونید تا بوی زهمش از بین بره؟! هیچکس هیچ چیزی نمیگفت همه از این رفتارای من متعجب شده بودن! همش بخاطر سکوت پیدرپی خودم بود. بماند که خرابکاریای عمد و غیر عمدشونم بهروی مبارکشون نمیآوردم! ولی تا کی باید با ملایمت باهاشون برخورد میکردم؟ چهرهی درهم رفتهمو به ظرف دوختم و طی یه حرکت بلندش کردمو... •┈·┈·┈•┈·┈••????••┈·┈•┈·┈·┈•