سر اشپز دلربای من
نویسنده : نامعلوم
قیمت : رایگان
سر اشپز دلربای من
سرآشپز دلربای مَــن ???????? #پارت_2 دو دقیقه شد چهار دقیقه. فقط یک دقیقه از زمانش مونده بود. عصبی کردنه من اصلا به نعفش نبود. به طرف پنجره اتاقم رفتم و کنارش زدم. دست بردم سیگارمو بیرون آوردم و یه نخ لای ل..بم گذاشتم. خواستم روشنش کنم که همون لحظه صدای در اومد. تصور انگشتای کوچیک و سفیدش روی در اتاقم توی ذهنم چرخید. پاکت سیگار و فندکو روی میز انداختم. صدای خش دارمو بلند تر کردم که بشنوه - بیا تو!. در اتاق وایساد و مضطرب همون جا بین چارچوب در ایستاد. اخم کرده گفتم - چرا جلو نمیایی؟ ترسو توی چشای درشتش دیدم. اخ دختر تو چقدر شیرینی. پاهای ظریف و نازشو به حرکت در آورد و جلو اومد. به مبلای مشکی راحتی اشاره کردم - بشین اونجا افرین دقیقا سر تایمی که داده بودم اومدی. معذب روی مبل نشست و انگشتاشو توی هم قفل کرد. دلم میخواست کنارش بشینم اما روبه روش نشستم. سریع نگاهشو ازم دزدید. نباید کاری میکردم همین اولین روزا اعتمادشو نسبت بهم از دست میداد. •┈·┈·┈•┈·┈••????••┈·┈•┈·┈·┈•