کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

سر اشپز دلربای من

نویسنده : نامعلوم

قیمت : رایگان

سر اشپز دلربای من

سرآشپز دلربای مَــن ????????
#پارت_3

- یه پیشنهاد واست دارم.
اگه قبول کنی پول خوبی گیرت میاد.

من که از وضعیتش خبر دارم.

مطمئن بودم پیشنهادم رو قبول می‌کنه.

سرشو بالا اورد با صدای ظریف و نازش گفت:
- پیشنهاد؟

دلم واسه حجب حیاش رفت.

مستقیم تو چشمام نگاه نکرد ولی من سبر بهش خیره شدم.

- دلم میخواد فقط سرآشپز من باشی.
میون اون همه مرد تو‌ آشپزخونه کار نکنی.

کمی مکث کردم
- درست شنیدی؟

با دستای ظریفش موهای خرمایی رنگش رو‌ پشت گوش انداخت 

اخم ظریفی کرد
- من به کار توی آشپز خونه نیاز دارم

من منی کرد و ادامه داد
- ولی میتونم بعد تایم کاری هم جای دیگه کار کنم

تمام وجودم پر از ح..رارت شد.

طاقتم طاق شده بود.

دلم خواست خودم اون موهارو پشت گوشش بندازم

و درحالی که تو ب..غلم نشسته با نوازش آرومش کنم.

نباید به این زودی خودم رو لو بدم .

آب دهنم رو قورت دادم..

•┈·┈·┈•┈·┈••????••┈·┈•┈·┈·┈•