سر اشپز دلربای من
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
سر اشپز دلربای من
سرآشپز دلربای مَــن ???????? #پارت_8 مرموز دستم رو به سی..نه ام چسبوندم. هیستریک نفس عمیق عصبی کشیدم . - نمیخوای حرف بزنی؟ نکنه منتظری اجازه بدم تو هر کاری که به تو و امثال تو مربوط نیست دخالت کنی؟ پاشو برو سر کارت تا اخراج نشدی دستمال توی دستش محکم تو مشتش فشرد. - رئیس.. یه دختر بچه ارو آوردی سر آشپز ما کردی؟ پرسنل چی میگن؟ آروم ادامه داد - نمیگن سرآشپز شعبه اصلی مجموعه رستورانای زنجیره ای خانواده رادمنش یه دختر بچه ۱۹ سالس؟ نیش خندی زدم. دو دستم روی میزم کوبیدم. - چجوری خفه نشدی این همه حرف رو پشت سر هم زدی؟ این رستوران نسل به نسل چرخیده رسیده دست من! دست وارث رادمنش ها، ده ساله به روش خودم مدیریتش کردم! چشم ریز کردم و بم ادامه دادم - دلم نمیخواد حرفام پشت هم تکرار کنم بیرون! چشمای تنگ و باریکش رو گشاد کرد. - شما اصلا متوجه حرفای من هستید رئیس؟ با سرد عصبی بهش خیره شدم. - نه! پاشو بیرون.. از سنت خجالت بکش اومدی زیر آب کسیو میزنی که داره خرج یه خانوادها ارو میده.. درحالی که به در اشاره میکردم غریدم... •┈·┈·┈•┈·┈••????••┈·┈•┈·┈·┈•