رمان سربازم بروسلی
نویسنده : فاطی
ژانر : طنز
قیمت : رایگان
رمان سربازم بروسلی
⊰•••┈───•••<⃟҉>•••───┈•••⊱ .بࢪوسـلیہ برگشتم سمتشو ژکوند نگاش کردم.. -ببین داداش هرکی جای تو بود به من میگفت کوچولو اینطوری میگرفتم.. بعد دستمو بالا گرفتم و با تمام قدرت کوبیدم رو صورتش.. بعد جملمو ادامه دادم.. -میزدم تو صورتش.. بعد اینکه زدمش همهمه بلند شد... همه افتادن به جون هم.. منم که عاشق این چیزا بود.. جو گیر شدم و بین جمعیت بالا پایین میپریدم و عین گوریل میکوبیدم رو سی///نم و داد میزدم.. -پارَ////ت میکنم پا///پَتی.. نمیدونم چقدر از اَدا در اوردن من میگذشت که یهو همه جا ساکت شد و دور و بَرَم شلوغی حس نکردم.. همونطور که چشمام بسته و دستام به صورت مشت شده رو سی....نههام بود.. ساکت یه جا وایستادم.. دیدم بازم خبری نیس.. آروم چشمامو باز کردم... روبهروم یه مرد غول پیکر با لباسای فرمانده بود که بهم زل زده بود... وحشت زده دستمو پایین انداختم.. بعد به عقب برگشتم.. با تعجب نگاه کردم.. دیدم که من فقط جلو بودم و همه صف وایستاده بودن.. ⊰•••┈──•••<<⃟҉>>•••──┈•••⊱