
رمان شاه خشت
نویسنده : پاییز
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان شاه خشت
️️️️ ️️️ ️️ ️ _خشت شاید چند ثانیه بعداز آزاد شدن نفسبریده من، انقباض بدنش خوابید و عضلاتش به قاعده برگشتند. مرا رها کرد. به پشت روی تخت افتاد و نفسنفس میزد. دلم میخواست چشم ببندم و فقط بخوابم. نمیدانم کی بلند شد و روی تنم خیمه زد... واقعاً جانی در تنش داشت؟ _ تو چکار کردی؟ هان؟ _ به خدا دیگه جون توی تنم نمونده ... یه کوچولو بذار بخوابم. دستش سمت پهلویم رفت. _ باور کن نمیتونم. چیزی بهیاد ندارم... جز اینکه بیدار شدم و او کنار پنجره ایستاده بود... انگار منتظرم باشد. اینبار دستم را بهسمت حمام کشید. _ زیادی گذاشتم بخوابی! بازهم انگشتانش سلطهگرانه تنم را فتح میکرد. بدنم از بین درد و لذت، فقط دومی را بهیاد داشت و به ضربان انگشتانش پاسخ میداد، مثل یک خیانتکار. ناخودآگاه بین بازوانش مسخ میشدم، تسلیم حرکاتش، منتظر برای لذتی جدید، تجربهای با او. بدنم از تملکم عناد میورزید، کسی در من حلول کرده و هم او در جستجوی احاطه بر تن مردی بود که دیگر واژه «روانی» یا «مریض» در دامنه لغاتم، برایش مناسب محسوب نمیشدند. سپیده زد و صبح شد. هنوز خسته بودم از ماراتن شب قبل. پلک بازکردم، بهزور... تنها روی تخت خوابیده بودم. نور خورشید از لابهلای پردههای کیپشده وارد اتاق میشد. کشوقوسی به عضلات پاهایم دادم و در فکر کنار زدن پتوی سبک بودم که... در اتاق باز شد. سرم را بهسرعت زیر پتو قایم کردم. ️ ️️ ️️️ ️️️️