
رمان شیطان مونث جلد اول
نویسنده : مهتاب | سارا
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان شیطان مونث جلد اول
درد زیاد همراه لذت برای من همیشه شیرین بخش ترین قسمت یه راب×طه بود.... از ش×هوت زیاد بدجوری توی خودم مچاله شده بودم که بالاخره بدنم لرزید و ار**ضا شدم.... داود دستشو وسط پاهام کشید و از کنار پاهام بلند شد.... روبه روم ایستاد و انگشتهای خیس شده از تحر×یگ شدگی منو تو دهنش فرو برد و شروع کرد ل×یس زدنشون ... صحنه ی تح×ریک آمیزی بود... دستشو از دهنش بیرون کشیدم و مثل گرسنه ها شروع کردم به مک*یدن انگشتاش... بعد از یه گاز کوچیک از نوک برجسته و صورتی رنگ سین×ه ام زیب کمربندشو باز کردوشلوارش رو پایین کشید و گفت: -زودباش تا کسی نیومده... با دیدن مردو×نگیش برق از کله ام پرید...خیلی کل×فت و بلند بود...درست مثل هیکلش! آب دهنم رو قورت دادم و کنار پاهاش زانو زدم... انگشتای ظریف دوتا دستمو دورش حلقه کردم و شروع کردم به کشیدن زبونم روی مردون*گیش آه سوزدار و ناله ی آروم مردونه اش شیرین بود.... داشتم کم کم اون کل×فتی قطور رو تو دهنم فرو میکردم و لذت میبردم که بی هوا سرمو به خودش فشرد و گفت: -سریع سریع سریع سریع... هووووف... هووووف....آا*ااه....سریع باش... اولش عق ام گرفت اما بعدش تا حدودی تونستم کاری که میخواد رو انجام بدم.... اونقدر تو دهنم بالا و پایینش کردم تا بالاخره ار×ضا شد و نفس راحتی کشید.... به سختی از روی زمین بلند شدم و گفتم: -یه کاری کن همین الان ببینمش! -باشه..راستی گفتی؟ پر*ده داری یا نه!؟ دستمو روی لبهام کشیدم و گفتم: -دخترم! کارتی از جیبش بیرون کشید و گذاشت لای سین*ه های آویزونم و گفت: -اگر یه وقت خواستی افتتاحش کنی با خودم تماس بگیر! پول خوبی هم بهت میدم.... هلش دادم عقبو گفتم: -لازم نکرده...تو فعلا به عهدت وفا کن! پوزخندی زد و برای اخرین بار دستی به سینه هام کشبد و حین خارج شدن از سرویس بهداشتی گفت: -تو یکم دیر تر از من بیرون بیا! تا رفت و شرش رو کم کرد به تصویر خسته از هیجان خودم توی آینه نگاه کردم!... و سین*ه های کبود شده و قرمزی که هنوز اویزون مونده بودن و کارتی که درست وسطشون گیر کرده بود... آبی به صورتم پاشیدم و اطراف دهنم رو تمیز کردم.