کلبه کتاب

‹ #شیطون_نبآش????????› ‌‌‎‎‎    
╸╸╸╸╸╸╸╸╸✏️????╸╸╸╸╸╸╸╸
     #part_15


_پشماممم فرنگیس... پشمامممم 
از تو بعیدهههه! بچهه به شوهر ربط نداره؟

انگار متوجه سوتی افتضاحش شد که گفت
_خبه خبه دست پیش نگیر، خودم دیدم با شکمت حرف میزنی

چشمامو مظلوم کردم و با لبای جمع شده گفتم
_توروخدا به کسی نگو!

با این حرفم رنگش شد گچ دیوار.. یا ابلفض سکته نکنه بمونه رو دستم!
نسست روی صندلی و روی زانوش کوبید

_یا امام غریب.. آلما..

با سری افکنده از شرمندگی طفلی که در سکم داشتم گفتم
_بخدا در رفت.. چیز یعنی ناخواسته بود!

_ک..کی؟ پ..پدرش کیه؟

با همون‌ مظلومیتی که میدونستم دل سنگم آب میکنه روی چشمام دست کشیدم و گفتم
_یه عوضی که فرار کرد.. پیداش نمیکنم!
بچه هم هی داره بزرگتر میشه.. دقت کردی چقدر زیاد گشنم میشه؟ همش تاثیرات حاملگیه.
اخه میدونی باباشم زیاد قلمبه بود به اون رفته فک کنم

با نگاهی بهت زده دهنشو باز کرد
ولی دوباره بست
دوباره باز کرد
دوباره بست
و در آخر جیغ بنفشی کشید که بچم افتاد
╸╸╸╸╸╸╸╸╸✏️????