
رمان تو مال منی
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان تو مال منی
┈┄╌╶╼╸◖ ◗╺╾╴╌┄┈ ᯏ ᥣᥲ᥎ᥲ᥉ℍᥲ????ᥲ???? ᯟ |~ جلوی ویلا ایستادم و زل زدم بهـ ویلامون.. ویلایی که پر از خاطرات من و ملیساست.. یاد آخرین سفرمون به شمال افتادم.. همون وقتی کهـ با ملیسا بدو بدو چمدون هامون و میکشیدم و مسابقه میزاشتیم که کی زودتر میرسه به ویلا.. خنده تلخی کردم.. بغض گلوم فشار میداد.. دلم باز روزای قبل و خواست ، روزای با ملیسا.. وارد حیاط ویلا شدم کهـ بابا صدام زد –چرا وایستادی دخترم?بیا بریم تو. سرم و تکون دادم +شما برو ، یه چند دقیقه دیگه میام بابا. بابا باشه أی زیر لب گفت و وارد ویلا شد.. در حیاط و از پشت بستم و خیره شدم به درختای پرتقال تو حیاط ویلا... چقدر اینجا برام تداعی خاطرات تلخیـه... نشستم رو تاب کوچیکی کهـ ما بین دو تا درخت بسته بود.. یادش بخیـر.. نوبت به نوبتی با ملیسا میشستیم رو این تاب و اون یکی ، این یکی و هل میداد.. همیشه هم دعوامون میشد و یکی از تاب میخورد زمین و پاهاش زخمی میشد.. اشک از گوشه چشمم چکید.. سرم و گرفتم رو به آسمون و لب زدم +چقدر دلم برات تنگ شده ملیسا... اگه الان بودی ، خیلی رفیق خوبی میشدی برا من تو همه این روزای سختی که دارم. قلبم فشرده شد ، احساس کردم ضربان قلبم خیلی تند شده.. یکی از قرصای قلبم و از داخل کیفم بیرون آوردم و یدونهـ خوردم.. همون لحظه گوشیم زنگ خورد.. تماس تصویری بود.. با باران.. جواب دادم و بلافاصله چند دقیقه بعد چهره کیاراد افتاد رو صفحه گوشیم.. ┈┄╌╶╼╸◖ ◗╺╾╴╌┄┈