
رمان تو مال منی
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان تو مال منی
┈┄╌╶╼╸◖ ◗╺╾╴╌┄┈ ᯏ ᥣᥲ᥎ᥲ᥉ℍᥲ????ᥲ???? ᯟ |~ نازگــل قبل از اینکه وارد اتاقش شم ، در و به صدا در آوردم.. جوابی نیومد.. به گمونم خوابه.. آروم در و باز کردم و وارد اتاق شدم.. امیر حافظ رو تختش خواب بود.. یه لحظه از دیدن اونهمه جذابیتش نفسم گرفت.. خواب بود ولی اخماش تو هم بود.. همین اخماش جذاب ترش میکرد.. یه نفس عمیق کشیدم و نشستم رو تختش.. دلم نمیومد صداش کنم ولی مجبور بودم +امیر حافظ.. امیر جان.. یه تکونی خورد و آروم چشاش و باز کرد با دیدن من رو تختش اخماش رفت تو هم و پاشد و نشست و گفت –با اجازه کی وارد اتاق من شدی?. بغض کرده سرم و انداختم پایین.. +خانوم جون گفتن بیام صدات کنم. امیر نفسش و صدادار داد بیرون و گفت –خعله خب حالا ، قیافت اونجوری نکن. نگفتن چه کاری دارن?. سرم و تکون دادم که دوباره گفت –برو بیرون ، میام خودم. از رو تختش بلند شدم و از اتاق خارج شدم... امیـر حافظ دستم و کشیدم رو صورتم.. کلافه بودم از دیدن نازگل کلافه تر میشم.. از رو تخت بلند شدم و دست و صورتم و آب زدم.. نشستم رو تخت و گوشیم و از رو میز برداشتم.. به سمت گزارش های تماسم رفتم.. منتظر یه تماس بی پاسخ بودم از رومیسا.. ولی خبری نبود.. منکه بهش زنگ زدم ، یعنی تماسم براش نیوفتاده?. دستم و جا کردم تو موهام و پریشونش کردم.. به احتمال بیشتر تماسم براش نیوفتاده.. چون هنوز بوق نخورده بود قطع کردم.. پوفی کردم.. از جام بلند شدم و همینجوری که به سمت در میرفتم با اهورا تماس گرفتم.. –جانم داداش?چطوری خوبی? +سلام اهورا ، قربونت دادش ، خانوم خوبن?. –خوبن ، جان?کاری داشتی? +از لنا بپرس ، ببین خانوم آریایی کجاست? وقت مطب داشتم باهاشون ولی متأسفانه نیومدن.. –وقت مطب?با کی?خانوم آریایی.. اون که خیلی کله شقه.. چطوره که از شما نوبت گرفته.. +پدرش ازم نوبت گرفته بود.. –اوکی داداش ، میپرسم بهت خبر میدم –قربونت ، منتظرم.. بعد از قطع شدن تماس.. وارد سوئیت روبرو کهـ خانوم جون اونجا بودن.. شدم.. ┈┄╌╶╼╸◖ ◗╺╾╴╌┄┈