کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان وسوسه

نویسنده : نیلا

ژانر : اجتماعی

قیمت : رایگان

رمان وسوسه

نگام کرد  ...با عصبانیت برگه رو پاره کردم و ریختمش وسط جوي اب کوچهدست الهه رو کشیدم
.... بیا از این یکی کوچه بریم-الهه- حالا چی میشه؟
چی؟... امار اسکولاي محل ؟-
.... الهه- نه بالام جان.... کوچه عوض شد ..بحث اونم تموم شد .......مسعودو می گم
-  .. خانوم جون گفت که اقا جون جواب می دالهه- جواب اونا چیه ....؟اقا جون که بله است-الهه- و مسعود؟
.... اون براي حال گیري منم که شده با این ازدواج موافقه-
الهه-.فکر نمی کنم هدي...انقدرام نفهم نیست که زندگیشو به گند بکشه..هان؟سر جام وایستادم و با عصبانیت به الهه نگاه کردم
..... الهه چند قدم ازم فاصله گرفت... وقتی دید کنارش نیستم به عقب برگشت و الهه- چت شد...؟چرا وایستادي ؟
-  حالا ازدواج با من به گند کشیدن زندگیشه؟الهه- نه خره..... چرا حالیت نیست
خودت می گی بهت گفته تو اونی نیستی که می خواسته.... پس براي چی باید بیاد خودشو عذاب بده و با تو ....ازدواج کنهاره اینم حرفیه-الهه- ولی هديهوم-
الهه- اونا خیلی پولدارن مگه نه؟اره چطور؟-
الهه- چطور نداره که دیوانه جان.....با اون چیزایی که تو درباره مسعود گفتی .. خیلی راحت می تونه رو سرت هوو بیاره
و با گفتن این حرف بلند زیر خندهالهه-الهه- جونمخیلی بی شعوري-
.... و با سرعت ازش فاصله گرفتم و راهمو کج کردم
... الهه- هدي چقدر بی جنبه اي.... گفتم یکم بخندیدم حال و هوات عوض شهبهش محل ندادم و خودمو رسوندم به ایستگاه اتوبوسالهه- کجا می ري؟ مگه نمیاي مدرسه؟
هدي...با توام .....داري کجا می ري؟ ..اگه اقات بفهمه اتیش به پا می کنه ....از خر شیطون بیا پایین
الهه-.بابا من نفهم یه زري زدم ..یه غلطی کردمو و یه چرتی گفتم ..تو چرا جدي می گیري
..الهه دستمو می کشید ولی جواشو نمی دادم..از الهه ناراحت نبودم..راستش حرف الهه منو ترسونده بود
بله اون می تونست با من هر کاري کنه .....اقاجونم که مشکلی با حاج نادر نداشت ....پس می تونست راحت ....... منو دو دستی تقدیم پسر مغرور حاج نادر کنهفصل دهم
اولین اتوبوسی که امد خودمو پرت کردم توش و بی توجه به دادو بیداد الهه روي یکی از صندلیا نشستم .. ....نمی دونستم مقصد اتوبوس کجاست
.... اعتراضمو می خواستم به هر نحوي که شده به گوش اقا جونم برسونم.
....شاید اولین گام..... بهم زدن قانون رفت و امدم به مدرسه بود
.... انقدر هول هولکی این تصمیمو گرفته بودم که یادم رفت بلیط بگیرم
.... تو ایستگاه بعدي چند نفري سوار شدن ......کم کم اتوبوس شلوغ می شد.
....شاگرد راننده بلند شدو مشغول جمع کردن بلیطا شد
.. حالا بلیط از کجا بیارم .......دوتا صندلی مونده بود که به من برسه
با نا امیدي ته کیفمو گشتم اما چیزي توش نبود ..شاگرد راننده بهم رسید و دست دراز کرد....سرمو اوردم .... بالا...... دیدم که منتظرهچقدر میشه اقا -
خواهر بار اوله سوار میشی.... اینجا بلیطیه
....من بلیط ندارم-
باید بلیط داشته باشید
...از کنارم رد شد و مشغول جمع کردن بقیه بلیطا شدکیف پولمو در اوردم و به خرد پولا ته کیفم نگاه کردم
.. شاگرد راننده دوباره امد بالاي سرم
چقدر نفهم بود بهش می گفتم بلیط ندارم ...اما باز ازم بلیط می خواست .
.... ابجی نداري پیاده شو.
...اتوبوس به ایستگاره بعدي رسید ....خواستم بلند شم
....بفرماید اقا اینم بلیطشون....با شنیدن صدایی که از پشت سر م امد ... برگشتم به عقب
... وقتی دیدمش چشمام چهارتا شد ....شاگرد بلیطو گرفت و رفت جلوي اتوبوس
...با حرفاي اونروز چیزي براي گفتن نداشتم اروم و سر به زیر سر جام نشستم
خوب احمق پیاده می شدي تو که جایی مدنظرت نبود .... پس چرا خودتو مدیون این می کنی ..همه می -..... گن یه تختت کمه ولی باور نمی کنی کهخدا کنه ایستگاره بعدي پیاده بشه
به ایستگاره بعدي که رسیدیم دعام مستجاب نشد و اون همچنان سر جاش ایستاده بود .با خودم گفتم .پس ... من ایستگاه بعدي پیاده می شم
تو ایستگاره بعدي سریع امدم پایین..خیلی از محلمون دور شده بودم .......دقیقا نمی دونستم کجام...... همیشه با خانوم جون یه جاي دیگه می رفتم و با این محله نااشنا بودم
.......ساعت 9 بود و من حیرون و سرگردون تو خیابونا پرسه می زدم
....... از کردم پشیمون شدم ..می خواستم برگردم ..فقط نمی دونستم باید از کجا سوار اتوبوساي واحد بشمچادرمو کمی بالا کشیدم ..و راه افتادم
..اخه دختر این چه طرز اعتراض کردنه..... که جز عذاب دادن به خودت چیز دیگه اي برات ندارهبه همون جایی که پیاده شده بودم برگشتم
ولی اتوبوساي واحد همگی به طرف دیگه اي می رفتن و هیچ کدوم به سمتی که من ازش امده بودم نمی .... رفتن
اینم از عواقب فقط رفتن مدرسه و برگشتن بود ...حالا با 18 سال سن هنور راه برگشتمو بلد نبودم.......از .... دست خودمو کارام حرص گرفتمقصدتون کجاست؟
..... سریع برگشتم عقب ...این که این جاست ..جوابشو ندادم و چند قدمی ازش دور شدم....
.... خانوم قربانی اگه قصد دارید برگردید باید برید اونور خیابون.... کمی پایین تر