
رمان زفیر
نویسنده : آبان بانو
ژانر : BDSM
قیمت : 39000 تومان
رمان زفیر
هدیــــه مشت هایش را ناجوانمردانه روی کیسه بکس فرود می اورد -داداش... بسه داغون میشی نعره میزند و مشت دیگرش را هم فرود می اورد. کیسه پاره شده و تمام شن هایش روی تاتومی میریزد. نفس زنان دستان مشت شده اش را بالا می اورد و خیریشان میشود. توانسته بود خشمش را خالی کند. توانسته بود بدون خون خونریزی، خالی از هر حسی شود. موفق شد و این را مدیونِ... خودش بود نه کس دیگری. -داداش تلفنت زنگ میخوره حوله اش را روی شانه اش می اندازد و توجه ای به دستان خونمرده اش نمیکند. گوشی را جواب میدهد و از باشگاه خانگی اش بیرون میرود -بگو... همهمه ای میشود و بعد صدایش لرزان به گوش میرسد -آ...آقا بدبخت شدیم...آقا به خاک سیا نشستیم...اقا بیا که سیاهپوش شدیم از قسطی حرف زدن بی زار بود. خونسرد... بدون هیچ خشمی درون گوشی، صدای بمش را به رخ میکشد -جواد... مثل ادم زبون وا میکنی میگی چه مرگت شده یا بیام سلاخیت کنم. صدای هقهقش که می آید اخمانش را بهم قفل میکند -آقا تصدقت شم رفت... رفتش...خدااا خب... توانسته بود عصباش کند. میغرد... بلند، مانند شیری آمادهی حمله... -دِ میگی چی شده یا همینجور میخوای ** بخوری تو صدای فین فینش می آید و بعد مرگ را به او هدیه میکند... -آقا...فرهاد خان رفتن...فرهاد خانو کشتن...