
رمان زفیر
نویسنده : آبان بانو
ژانر : BDSM
قیمت : 39000 تومان
رمان زفیر
_نونزدهم ایستگاه را دور میزند و دستان لرزانم داشبرد را به چنگ میگیرد و صدای فریادم است در اتاقک ماشین میپیچد -گمش نکنی رها... پایش را روی گاز میگذارد و فرمان را میپیچاند -دِ یه دیقه اروم بگیر... پشه تو تنبونته مگه لبم را میگزم و او شاهد بود. شاهد قتل فرهاد اصلان نسب... شاهد بی گناهی برادرم... -اصن از کجا فهمیدی همین یاروعه؟ بدون نگاه کردن به او توضیح میدهم -رفتم اونجا ک همون پسره رو کشتن... اینم اونجا بود. داشت با تلفن صحبت میکرد. میخواست یکیو لو بده، میگفت تمام مدارکا دستشه. جلویش که میپیچد من را سمت در هول -یالا پیاده شو تا نرفته سریع پیاده میشوم و رها قفل فرمان به دست به طرفش میرود. در ماشین را باز میکنم و پیاده کردن پسرک لاغر مردنی اصلا برایم دشواری نداشت -ای... خانم چته، چیکار میکنی؟ کوچه خلوت بود و چه بهتر، کارم زودتر راه میافتاد. دستش را میپیچانم و او را چفت دیوار میکنم. فشاری به مچش می اورم و میغرم -یالا، تمام اون مدارکارو میدی... وگرنه همینجا قبرتو میکنم... با همین دستام. تقلا میکند و فریادش زیاد بلند نیست -ولم کن زنیکه پتـ... نطقش نصفه میماند. تو دهنی که رها به او زد لالش میکن -** خودتی مرتیکه بی ناموس... همین الان اون مدارکارو میاری برامون وگرنه...