
رمان زفیر
نویسنده : آبان بانو
ژانر : BDSM
قیمت : 39000 تومان
رمان زفیر
در مشت هرکدامشان جمع میشدم مخصوصا او... میبینم که دو مرد به طرفم می آیند و بازوانم را میگیرند. جیغ میزنم و تقلا میکنم -ولم کن!! به اون صاحب عوضیتون بگو زشته مثل موش قایم شده، بیاد بیرون بی حرف در لیموزین را باز میکنند و ماننده کیسه ای من را داخل هل میدهند. پهلویم به کف ماشین میخورد و از درد اشک در چشمانم جمع میشود اما... اجازه خروج به ان آبرو بر ها نمیدادم. -این چه طرز برخورد با خانومه؟ همین الان میری توی اسطبل و وایمیستی تا بیام... سرد... یخبندان... بی حس... حس هایی که از صدای او به من القا میشد. مانند ببری زخمی، بدون توجه به درد پهلویم از کف ماشین برمیخیزم. روی صندلی ماشین مینشینم و او را در هاله ای از تاریکی میبینم. جلو میروم تا یقه اش را بگیرم و بگویم... چرا؟ تو که میدانستی او بی گناه است پس چرا...؟ اما خب دو دست دور بازویم پیچیده میشود و من را به عقب میکشند. عصبیام و دفاع از حقم هیچ گاه سلیطه بازی نبوده -ولم کن...انقدر میترسی...از من...هه مثل اینکه پوزخند اخرم و کلمات قبل از ان زیاد به مزاقش خوش نیامد که سیگارش را آرام خاموش میکند -پیاده شین... کمی مکث و خالی شدن کابین ماشین. آب دهانم را قورت میدهم و حال شاید ترسیده ام... شاید...کمی.